loading...

مجله خبری تشریفات

بازدید : 24
يکشنبه 27 اسفند 1402 زمان : 14:51


از فی مابین مورخان کهن و معتبر، یعقوبى گزارش مى کند تشریفات مشهد که چون بنابر مباهله شد، ابوحارثه بلندمرتبه آنها گفت: مشاهده کنید چه کسى یار محمد(صلى الله علیه وآله) مى آید. رسول معبود حاضر شد در حالى که دست حسن و حسین(علیهما السلام) را گرفته بود، على(علیه السلام)همراهى اش مى کرد و فاطمه(علیها السلام)پشت سرشان بود. ابوحارثه پرسید: اینان کیانند؟ گفتند: پسر عمو، دختر و فرزندانش. بعد پیامبر آماده مباهله شد. ابوحارثه اظهار کرد: همانند انبیاء براى مباهله زانو زد؛ مى ترسم راستگویى اش آشکار شود، آنگاه 1سال نخواهد گذشت که مسیحیان نابود شوند؛ پس بیان کرد مباهله نمى کنیم و جزیه مى دهیم. رسول هم با آنها صلح کرد. این مورخ آن‌گاه، متن صلح نامه را ذکر مى کند. در این نامه خلال بیان چگونگى پرداخت جزیه، از رباخوارى جلوگیری کردن شده است. در نقطه پایان قرارداد و هنگامى که ابوحارثه نگرانى خود را از برخى پیامدها به فرستاده بیان کرد، آن حضرت فرمود: بنویسند که کسى به خیال جنایت دیگرى مؤاخذه نمى خواهد شد. على(علیه السلام) و مغیرة بن شعبه این پیمان را امضاء کردند. (یعقوبى، تاریخ، ج2، ص83).

پس از این صلح، خبر دیگرى از مسیحیان نجران نداریم، جز آن که در سال نهم پیامبر معبود، حضرت على(علیه السلام) را به مراد توده آورى زکات از مسلمانها و به دست آوردن جزیه از مسیحیان به یمن فرستاد. (معافرى، سیره ابن هشام، ج2، ص600؛ طبرى، تاریخ، ج3، ص147). از آن پس هم مسیحیان بر عهد و پیمان خود باقى بودند(زهرى، الطبقات الکبرى، ج1، ص268). و هیچ لغزشى در ازای اسلام از او گزارش نشده می‌باشد. نبی الله هم با آنان برخوردى نداشت.

ابن سعد بدون اشاره به این ملاقات و داستان مباهله، نامه اى از پیامبر را خطاب به مسیحیان نجران و در رأس او اسقف بنى حارث بن کعب و کاهنان و راهبان مسیحى و پیروان آنان روایت مى کند که متن آن چنین می باشد: آنچه از کم و زیاد در دست آن ها هست و کلیسا و مناسک و رهبانیت آنان باقى مى ماند و اسقفان و راهبان از مسئولیت و کارهاى خود بر کنار نمى شوند و هیچ حقى از حقوقشان و همچنین سلطه و حاکمیتشان از در میان نمى رود؛ به شرط آن که ستمى روا ندارند و بر صلاح و اصلاح باشند.[3](زهرى، الطبقات الکبرى، ج1، ص204). وى این نامه را در ردیف دیگر نامه هاى پیامبر آورده و زمان آن را معلوم نکرده هست؛ البته از این که مولف نامه مغیره می‌باشد، اولا پیش گویی مى زنیم که مربوط به سال هاى نقطه پايان عمر پیامبر است و ثانیاً به نظر مى رسد که همان عهدنامه با نجران هست که یعقوبى مغیره را جزء گواهان آن شمرد. از سوى دیگر، ابن سعد نامه دیگرى به اهل نجران ثبت کرده که بخشى از این مطالب در آن وجود دارد. از قرائن پیداست که آن نامه همان قرارداد صلح است که در ماجراى داخل شدن هیئت مسیحى از نجران بین رسول الله و آنان منعقد شد. متن آن صلحنامه چنین است:

این فرمانى است از محمد (ص) نبی خدا براى اهل نجران، که بر ذمه او می‌باشد که در مقابل مجموع متاع کشاورزى و طلا و جواهرات و نقره و بردگان و مزارع سرسبز خود، صرفا دو هزار حلّه که بها هر مورد مساوی چهل درم باشد بپردازند؛ هزار حله در ماه رجب و هزار حله در ماه صفر. در شرایطی‌که ارزش حله ها کمتر یا بیشتر از چهل درم باشد، به حساب آوردن خواهد شد و در‌حالتی که خلال سال، اسب یا زره یا کالاى دیگرى از او گرفته شود، حساب خواهد شد. بازه زمانی توقف و اقامت فرستادگان من در نجران بیست روز یا کمتر خواهد بود و نباید او را بیش از یک ماه منتظر کنند و در صورتى که در یمن جنگى پیش آید، بر ذمه او می باشد که سى زره و سى اسب و سى شتر به عاریه بدهند و آنچه فرستادگان من در این مورد عاریه بگیرند، ضمانت شده است و باید آن را به اهالى نجران برگردانند و در حالتی‌که از در بین برود باید بهاى آن را بپردازند، و براى مردم نجران و ساکنان اطراف آن حفاظت خواهد بود و جانشان و آیین و مرز و بوم و اموالشان و صومعه ها و سنت هاى دینى و حاضر و غائب او همگى در جانبداری خدا و رسول خدایند، هیچ اسقف و کشیش و راهبى از جایگاه خود عزل نمى شود و هر چه در دست او می باشد، از کم و بیش از آن خودشان هست. هیچ یک از خون هاى نادانی و هیچ ربایى اعتبار ندارد و هر که از او حقى بخواهد، برعهده او می‌باشد که با دادگرى حل کنند. نباید بر کسى ستم کنند و نباید بر او ستم شود، و هر کس از او ربا بخورد عهدوپیمان من از او برداشته گردیده است و نباید هیچ یک از او به گناه دیگرى گرفته گردد، و تا هنگامى که نکوکار و خیراندیش باشند، این عهدنامه به قوت خود باقى می‌باشد و در جانبداری خداوند و رسول خدا قرار خواهندداشت و بر آنان ستمى نخواهد شد تاآن که خداى فرمان خود را در این باره بیاورد. ابوسفیان بن حرب و غیلان بن عمرو و مالک بن عوف نصرى و اقرع بن حابس و مستورد بن عمرو، که از خویشاوندان بلّى است، و مغیرة بن شعبه و عامر خدمتگزار ابوبکر گواهند.


از فی مابین مورخان کهن و معتبر، یعقوبى گزارش مى کند تشریفات مشهد که چون بنابر مباهله شد، ابوحارثه بلندمرتبه آنها گفت: مشاهده کنید چه کسى یار محمد(صلى الله علیه وآله) مى آید. رسول معبود حاضر شد در حالى که دست حسن و حسین(علیهما السلام) را گرفته بود، على(علیه السلام)همراهى اش مى کرد و فاطمه(علیها السلام)پشت سرشان بود. ابوحارثه پرسید: اینان کیانند؟ گفتند: پسر عمو، دختر و فرزندانش. بعد پیامبر آماده مباهله شد. ابوحارثه اظهار کرد: همانند انبیاء براى مباهله زانو زد؛ مى ترسم راستگویى اش آشکار شود، آنگاه 1سال نخواهد گذشت که مسیحیان نابود شوند؛ پس بیان کرد مباهله نمى کنیم و جزیه مى دهیم. رسول هم با آنها صلح کرد. این مورخ آن‌گاه، متن صلح نامه را ذکر مى کند. در این نامه خلال بیان چگونگى پرداخت جزیه، از رباخوارى جلوگیری کردن شده است. در نقطه پایان قرارداد و هنگامى که ابوحارثه نگرانى خود را از برخى پیامدها به فرستاده بیان کرد، آن حضرت فرمود: بنویسند که کسى به خیال جنایت دیگرى مؤاخذه نمى خواهد شد. على(علیه السلام) و مغیرة بن شعبه این پیمان را امضاء کردند. (یعقوبى، تاریخ، ج2، ص83).

پس از این صلح، خبر دیگرى از مسیحیان نجران نداریم، جز آن که در سال نهم پیامبر معبود، حضرت على(علیه السلام) را به مراد توده آورى زکات از مسلمانها و به دست آوردن جزیه از مسیحیان به یمن فرستاد. (معافرى، سیره ابن هشام، ج2، ص600؛ طبرى، تاریخ، ج3، ص147). از آن پس هم مسیحیان بر عهد و پیمان خود باقى بودند(زهرى، الطبقات الکبرى، ج1، ص268). و هیچ لغزشى در ازای اسلام از او گزارش نشده می‌باشد. نبی الله هم با آنان برخوردى نداشت.

ابن سعد بدون اشاره به این ملاقات و داستان مباهله، نامه اى از پیامبر را خطاب به مسیحیان نجران و در رأس او اسقف بنى حارث بن کعب و کاهنان و راهبان مسیحى و پیروان آنان روایت مى کند که متن آن چنین می باشد: آنچه از کم و زیاد در دست آن ها هست و کلیسا و مناسک و رهبانیت آنان باقى مى ماند و اسقفان و راهبان از مسئولیت و کارهاى خود بر کنار نمى شوند و هیچ حقى از حقوقشان و همچنین سلطه و حاکمیتشان از در میان نمى رود؛ به شرط آن که ستمى روا ندارند و بر صلاح و اصلاح باشند.[3](زهرى، الطبقات الکبرى، ج1، ص204). وى این نامه را در ردیف دیگر نامه هاى پیامبر آورده و زمان آن را معلوم نکرده هست؛ البته از این که مولف نامه مغیره می‌باشد، اولا پیش گویی مى زنیم که مربوط به سال هاى نقطه پايان عمر پیامبر است و ثانیاً به نظر مى رسد که همان عهدنامه با نجران هست که یعقوبى مغیره را جزء گواهان آن شمرد. از سوى دیگر، ابن سعد نامه دیگرى به اهل نجران ثبت کرده که بخشى از این مطالب در آن وجود دارد. از قرائن پیداست که آن نامه همان قرارداد صلح است که در ماجراى داخل شدن هیئت مسیحى از نجران بین رسول الله و آنان منعقد شد. متن آن صلحنامه چنین است:

این فرمانى است از محمد (ص) نبی خدا براى اهل نجران، که بر ذمه او می‌باشد که در مقابل مجموع متاع کشاورزى و طلا و جواهرات و نقره و بردگان و مزارع سرسبز خود، صرفا دو هزار حلّه که بها هر مورد مساوی چهل درم باشد بپردازند؛ هزار حله در ماه رجب و هزار حله در ماه صفر. در شرایطی‌که ارزش حله ها کمتر یا بیشتر از چهل درم باشد، به حساب آوردن خواهد شد و در‌حالتی که خلال سال، اسب یا زره یا کالاى دیگرى از او گرفته شود، حساب خواهد شد. بازه زمانی توقف و اقامت فرستادگان من در نجران بیست روز یا کمتر خواهد بود و نباید او را بیش از یک ماه منتظر کنند و در صورتى که در یمن جنگى پیش آید، بر ذمه او می باشد که سى زره و سى اسب و سى شتر به عاریه بدهند و آنچه فرستادگان من در این مورد عاریه بگیرند، ضمانت شده است و باید آن را به اهالى نجران برگردانند و در حالتی‌که از در بین برود باید بهاى آن را بپردازند، و براى مردم نجران و ساکنان اطراف آن حفاظت خواهد بود و جانشان و آیین و مرز و بوم و اموالشان و صومعه ها و سنت هاى دینى و حاضر و غائب او همگى در جانبداری خدا و رسول خدایند، هیچ اسقف و کشیش و راهبى از جایگاه خود عزل نمى شود و هر چه در دست او می باشد، از کم و بیش از آن خودشان هست. هیچ یک از خون هاى نادانی و هیچ ربایى اعتبار ندارد و هر که از او حقى بخواهد، برعهده او می‌باشد که با دادگرى حل کنند. نباید بر کسى ستم کنند و نباید بر او ستم شود، و هر کس از او ربا بخورد عهدوپیمان من از او برداشته گردیده است و نباید هیچ یک از او به گناه دیگرى گرفته گردد، و تا هنگامى که نکوکار و خیراندیش باشند، این عهدنامه به قوت خود باقى می‌باشد و در جانبداری خداوند و رسول خدا قرار خواهندداشت و بر آنان ستمى نخواهد شد تاآن که خداى فرمان خود را در این باره بیاورد. ابوسفیان بن حرب و غیلان بن عمرو و مالک بن عوف نصرى و اقرع بن حابس و مستورد بن عمرو، که از خویشاوندان بلّى است، و مغیرة بن شعبه و عامر خدمتگزار ابوبکر گواهند.

برچسب ها تشریفات مشهد ,
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 146
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 35
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 52
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 4192
  • بازدید سال : 8955
  • بازدید کلی : 9993
  • <
    پیوندهای روزانه
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی