loading...

مجله خبری تشریفات

بازدید : 14
پنجشنبه 4 اسفند 1401 زمان : 10:53

سعید ، یک سال و هشت ماه قبل از تاریخ خاطر گردیده، در یک تعمیرگاه ماشین، پایش می‏لغزد و به چاهی که روغن و فاضلاب تعمیرگاه در آن می‏ریخته می‏افتد، و جراحت‏های مختلفی بر بدنش وارد می‏خواهد شد . این جراحت‏ها، بهبود می‏یابد، ولی غده‏ای در حوزه‌‏ی شکم پدید می‏آید . تشریفات مشهد آغاز، خیال و خاطر می‏نمایند که فتق هست، اما با سپری شد یک سری ماه، پزشکان معالج، اظهار می‏نمایند که غده‏ی سرطانی است و می بایست او را برای درمان به طهران ببرند .

او را به طهران می‏آورند و در «بیمار‌ستان هزار تختخوابی‏» بستری می‏نمایند . پس از مثال‏برداری و احراز غده‏ی بدخیم سرطانی، او‌را به «بیمار‌ستان الوند» منتقل می‏نمایند و غده‏ای به وزن یک کیلو و نیم از شکم وی خارج می‏آورند، البته در طی کوتاهی، مکان غده ، پر می‏گردد . پزشکان ، اظهار می‏نمایند که با این رویش سریع غده ، دیگر کاری از ما ساخته وجود ندارد .

مامان سعید ، شبی در خواب می‏بیند که به وی می‏گویند: «سعید را به مسجد جمکران ببرید » .

طبعا، یک زن سنی، نمی‏داند که مسجد جمکران کجا است ، ولی هنگامی که خوابش را برای دیگرافراد نقل می‏نماید ، او‌را به مسجد جمکران قم موعظه می‏نمایند .

او ، سعید را با دیگر فرزندش، محمد نعیم، به قم می‏آورد و فورا به مسجد مقدس جمکران مشرف می‏شوند .

سعید ، روز سه‏روز شنبه یازدهم جمادی الاولی 1414 هجری ساعت ‏یک و نیم بعد از ظهر، وارد مسجد جمکران می‏گردد . خدام مسجد ، حال و روز او را که به این منوال می‏بینند، او‌را در اتاق شماره‏ی هشت زایرسرای مسجد ، اسکان می‏دهند .

مامان سعید ، جاری ساختن مسجد را فرا می‏گیرد، با پسرش، محمد نعیم، جاری ساختن مسجد را جاری ساختن می‏دهد ، آن‌گاه عریضه‏ای تهیه می‏نماید و آن را در چاه می‏اندازد ، و با دلی سرشار از آرزو ، به تحت عنایت‏حضرت بقیة‏الله، ارواحنا فداه ، متوسل می‏گردد .

سعید ، یک سال و هشت ماه قبل از تاریخ خاطر گردیده، در یک تعمیرگاه ماشین، پایش می‏لغزد و به چاهی که روغن و فاضلاب تعمیرگاه در آن می‏ریخته می‏افتد، و جراحت‏های مختلفی بر بدنش وارد می‏خواهد شد . این جراحت‏ها، بهبود می‏یابد، ولی غده‏ای در حوزه‌‏ی شکم پدید می‏آید . تشریفات مشهد آغاز، خیال و خاطر می‏نمایند که فتق هست، اما با سپری شد یک سری ماه، پزشکان معالج، اظهار می‏نمایند که غده‏ی سرطانی است و می بایست او را برای درمان به طهران ببرند .

او را به طهران می‏آورند و در «بیمار‌ستان هزار تختخوابی‏» بستری می‏نمایند . پس از مثال‏برداری و احراز غده‏ی بدخیم سرطانی، او‌را به «بیمار‌ستان الوند» منتقل می‏نمایند و غده‏ای به وزن یک کیلو و نیم از شکم وی خارج می‏آورند، البته در طی کوتاهی، مکان غده ، پر می‏گردد . پزشکان ، اظهار می‏نمایند که با این رویش سریع غده ، دیگر کاری از ما ساخته وجود ندارد .

مامان سعید ، شبی در خواب می‏بیند که به وی می‏گویند: «سعید را به مسجد جمکران ببرید » .

طبعا، یک زن سنی، نمی‏داند که مسجد جمکران کجا است ، ولی هنگامی که خوابش را برای دیگرافراد نقل می‏نماید ، او‌را به مسجد جمکران قم موعظه می‏نمایند .

او ، سعید را با دیگر فرزندش، محمد نعیم، به قم می‏آورد و فورا به مسجد مقدس جمکران مشرف می‏شوند .

سعید ، روز سه‏روز شنبه یازدهم جمادی الاولی 1414 هجری ساعت ‏یک و نیم بعد از ظهر، وارد مسجد جمکران می‏گردد . خدام مسجد ، حال و روز او را که به این منوال می‏بینند، او‌را در اتاق شماره‏ی هشت زایرسرای مسجد ، اسکان می‏دهند .

مامان سعید ، جاری ساختن مسجد را فرا می‏گیرد، با پسرش، محمد نعیم، جاری ساختن مسجد را جاری ساختن می‏دهد ، آن‌گاه عریضه‏ای تهیه می‏نماید و آن را در چاه می‏اندازد ، و با دلی سرشار از آرزو ، به تحت عنایت‏حضرت بقیة‏الله، ارواحنا فداه ، متوسل می‏گردد .

برچسب ها تشریفات مشهد ,
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 143
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 221
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 2624
  • بازدید سال : 7387
  • بازدید کلی : 8425
  • <
    پیوندهای روزانه
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی